No Name

بی نامُ نشان ، میانِ این نام نهادن ها ..

۷۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

خدا بشنو لطفاً ..

ببین خدا ، درسته که تو بالایی ، یه مشت بنده ی خوبم داری که عبادتت میکنن ، ولی من از اونا نیستم !!! 

من بلد نیستم ذکر زبونم سبحان الله باشه ، من بلد نیستم کارام واسه رضای تو باشه ..

ولی چی میشه ؟! چی میشه یه بار بیای این پایین مایینا ، اینجایی که منم .. سر بزنی بهم .. بابا منم بندتم ..

یه بار بهم گوش بده .. چیزی نمیخوام جز اینکه حس کنم دارمت ..

ببین .. هیچی ندارم واسه از دست دادن .. ظلمه ، ولله ظلمه تو رو هم نداشته باشم ..

خدا بشنو .. بیا ببین چه مرگمه ..

من چمیدونم تو چه کوفتی آفریدی ، چجوری حالش خوب میشه .. بیا خوبم کن .. بیا تمومش کن این سردرگمی رو ..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عنوان بخوره فرق سرت ..!

دیروز که خوردم زمین ، میخواستم از خیابون رد شدم ، بالای جدول بودم ، تازه آب داده بودن به چمنا و لیز بود ، لیز خوردم ، افتادم پائین جدول ، عمیقاً ترکیدم ! همون لحظه یه سمند رد شد ، کوله م خورد به سپرش و چند متر اون ور تر پرت شد .. گلوله شده بودم کنار خیابون ، نه میتونستم پا شم ، نه میتونستم بمونم .. 

با هزار و یک خفت پا شدم نشستم کنار جدول ، بند کفشامو محکم تر کردم و باز را افتادم ..!

رفتم خریداری مامانمو انجام دادم و برگشتم خونه .. به مامانم گفتم ، تنها چیزی که گفت این بود : پس حواست کجاست ؟!

میگفت برم کمکش بسته بندی کنم ، کوفت کنم ، حوصله نداشتم ، فقط نگاه کردم ..

امروز رفتم دکتر ، گفت یا شکستگی ئِه یا شدیداً ضرب دیده ..

بعد گفت باید برم گچ بگیرم که نخواستم ..! یک شنبه عقدِ خواهرمه .. دوست ندارم پام تو گچ باشه ..

فقط باند پیچی کردم و اومدم ..

حالم خوبه .. [دماغم دراز نشه صلوات..]

همینا دیگه ..

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هوم :|

مطمئن شدم که شکسته .. به درک ..

چقدر امشب مزخرفه .. تموم شو لطفاً .. فردا هم نداشته باش .. مرسی !

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

درد داره ، ولی دردی که روحاً تحمل میکنم خیلی بیشتره ..

پام خیلی درد میکنه ، میدونم یه چیزیش شده ، دردش مثل درد شکستنه ولی نمیرم دکتر ..!

داشتم گریه میکردم ، مامانم اومد گفت چی شده ؟! 

گفتم هیچی !

گفت پس چرا گریه میکنی ؟! اگه خیلی درد داره بریم دکتر ، اگه نه هم که مگه چیت کمه که گریه میکنی ؟!

دست خودم نبود اگه پوزخند زدم .. نمیخواستم بفهمه خیلی وقته فهمیدم ..! ولی دید و رفت ..

ببینه .. بره .. چیکار کنم خب ؟!

چقدر دلم میخواد یه بار ، فقط یه بار بهشون بگم چی کم بوده تو این زندگی .....

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

مورد طوری :|

تو خیابون خوردم زمین ، اگه سمنده نیم ثانیه دیرتر ترمز کرده بود مرده بودم ! پام درد میکنه.. خیلی !


حوصله ی کلاس زبان ندارم ، مشقامم ننوشتم !


پام تو کفش نمیره .. یه چیز عذاب آوریه اصلا ..

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰