No Name

بی نامُ نشان ، میانِ این نام نهادن ها ..

۷۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکی دیگه به افتخاراتم اضافه شد :/

و اینک شما تصور کنید دختری را که پای چپ و دست راستش در باند است ، موهایش هر کدام به سوئیست و خیلی وقت است شانه در حوالی شان پرسه نزده ست ، پای راست با شیب کسینوس زاویه ی شصت و هفت درجه و نیم در افق و دست چپ با تانژانت زاویه چهل و دو و چهاردهم درجه در عمود در حال رقصیدن با آهنگ حنا از اندی میباشد:))))

بعد یک هو شوهر خواهرش در میزند و چون صدای عاهنگ بلند است نمیشنود این دختر الاغ :/  بعد عضو جدید خانواده با چنین صحنه ی بیوتیفولی مواجه شده و تا مرز ایران و آمریکا سینه خیز میزود و مشت محکمی میشود بر دهان عمه ام :/

تا سوتی های دیگر ددابظ شما :/

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

مطلقاً دینی :|

دارم دینی میخونم ، مدیونین اگه فکر دیگه ای بکنین راجع به من :|


اینو هم داشته باشین ، وسط درس خوندن به ذهن گرامیم خطور نمود همی ، 

حقیقتاً این روزا فقط بیهوده نفس میکشم .. نه میشنوم .. نه میبینم .. نه حرف میزنم ..

باشد که بترکیم و روزی در صدر شاگردان استاد قالبی قرار گرفته و نوای لا اله الا الله از پشت پیکر مطهرمان طنین انداز شود ..

ددابظ شما :))))


برای دیدن عکس ها در سایز بزرگ تر رویشان کلیک کنید ، دومی که چیزی نیست ، اولی بالای صفحه در فعالیت سبز رنگ با دوستمان همی چرت و پرت گفته ایم ، بخوانید اگر دوست دارید :)))

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

یک معارفِ چهارده درسی :|

در ابتدا و در انتها تو روح نویسنده ی مزخرف این کتاب :| و دیگه اینکه من باید تا قبل از اینکه خواهرم بخواد سفره بچینه باید اینو خونده باشم ، و بعید میدونم بتونم ، یه چیز فوق مزخرفیه اصلا :|

خدا نسیب هیچ کس نکنه که ناخنش یه روز مونده به عقد خواهرش بشکنه :| حکم شکست عشقی رو داره :|

یه ریمیکس حامد پهلان دانلود کردم ، میگه : روسریت افتاده بود روسریتو سرت کن ، بعد سی ثانیه نمیگذره میگه : 

حالا یک دو سه چار ، اون چادرتو بردار :| دمت گرم دلاور مرد چاقال ، یه تنه زدی موسیقی شادو نابود کردی با این آهنگای سراسر معنیت :| بزغاله :| چش وزغی :|

من مطمئنم یه احساسی رو تا آخر عمر خواهم داشت ، و اون حسی نیست جز حس گرسنگی ..! 

بابا خو گشنمه :| البته میتونم بگم که تمامی چرت و پرت های هله هوله طوره خانه را جاگودرغی کشیده ام و کماکان گشنه ام :| در حدی که داداشم یه مدت بهم میگفت : چطوری اول گشنه ی عالم ؟! :| نامبرده وقتی گشنش باشه ، به غذاهایی که ازشون متنفره هم رحم نمیکنه :|

یه کاغذ لای کتاب دینی م بود ، روش نوشتم ، قرار بود بدمش به دوستم که باهام آشتی کنه ، خودکارم رو شکست ، منم دیگه بهش ندادمش :| دختره ی پررو :|

نظرتون چیه من دیگه زر نزنم ؟! :| خیلی زر زدم مگه نه ؟! :|

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تو عروس بندری ، حبیبی ، واسم طبیبی !

مخم به فنا رفته به مولا ، پورت یا به عبارتی پودر شدم و پدر مبارکم در اومد ! امروز و دیروز خیلی سگ بودم ، الان دیگه نیستم ، خودم دارم از نگفتن منفجر میشم ولی رفتم نشستم پای حرفای خواهرم ، دو ساعت زر زد به مولا :/

همشم چرت و پرت گفت ، بهم گفت هر کسی شوهرش مثل خودش میشه .. حتی شباهت های ظاهری هم هستن ،

در درجه ی اول ، الهی من قربون اون قیافه ی میمونت بشم نیمه جان ، یکم کم شیطونی کن ، آدم باش ، طرف این دختر مخترا نرو نزار مختو بزن ، تا بالاخره نوری در زندگیت پدید بیاد و منو ببینی با اون چشای باباغوریت :/

دو ساعت پای اتو بودم ، داشتم لباسای خواهرمو اتو میزدم ، زانوم پوکید ، از مچ پام که دیگه نگم ، کلا به فنای فی الله رفتم !

از آهنگ عنوان درخواست میکنم از مغز نداشته ی من بیرون بکشه :/ بسه به قرآن ! 

مامانم یه قابلمه اب اورده بود بریزه تو اتو ، همشو ریخت رو من ، بعد بهش گفتم :

کلید اسرار ، این قسمت مامان اب را قطع میکند !!!

بعد یکی زد تو سرم گفت دخترم دخترای قدیم ، شعور داشتن لاقل !

بعد من گفتم به خودش رفتم ، یکم خیز برداشت که بکنه دنبالم ولی من در رفتم ، 

نامبرده ساعت ها به حال فرزندش تضرع نمود :))))

یک شنبه امتحان دینی دارم ، قطعاً میرم عاهنگای حامدپهلانو مینویسم و میام !

دیگه حرفی ندارم ، اگه داشتمم یادم رفت ، ددابظ :)))))

۵۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

سردرد :|

دلم میخواد یه بسته ژلوفن بندازم بالا ، بخوابم ، دیگه بیدار نشم ..

دیگه نبینم .. 

خدا آرزوی زیادیه ..؟! 

کم یا زیاد ، تنها آرزومه .. برآوردش کن لطفاً ..

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰