No Name

بی نامُ نشان ، میانِ این نام نهادن ها ..

۹۹ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

و چه گذشت بر من ..

سرم درد میکنه ، میخوام ژلوفن نخورم :))) تشویقم کنید :)))

رفته بودم خونه ی دوستم ، همون که ۹ ساله باهاش دوستم ، کیک تولد خریده بود دختره ی روان پریش ، خودش کیک میوه ای دوست داره ولی واسه من شکلاتی خریده بود :) کلا علایق ما خلاف همه ، اصلا هم بهم شبیه نیستیم !

ولی خودش رو کشته بود که همه چیز اونطوری که من دوست دارم باشه :))) بی دغدغه خندیدم ، رقصیدم !

دیوونه بازی در آوردم ، دویدم ، سر مسائل مذهبی و حتی خودکشی بحث کردیم حتی !

رفتیم رو تخت مامانش اینا پریدیم :/ تقصیر خودش بود منو به حرفه ی کودکیم وسوسه کرد ! تخت رو بلند میکردیم میرفتیم رو تشک از تشک میومدیم بالا یهو میفتادیم پایین :))) انقد باحال بود :)))

ولی خیلی جیغ زد ، سرم پوکید ! امروز یه اقدام ناکام هم داشتم ، ولی نمردم :(

لپ م کبود شده بسکی گازم گرفته :/ وحشی ! میگه لپ ت مثل اتوبان میمیونه ، آدم وقتی گازش میگیره تموم نمیشه !

خب عزیز من الکی نیست که ! انقدر زیادن که نمیزاره چال لپم معلوم شه :)))

اینم کیک شه !

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

دهع :| + new p.n

من چرا اینقدر مسخرم آخه ؟! :|||

درسته که شما ها هیچی نمیگین ، ولی شعور خودم کجا رفته که هر روز چند بار با این دری وری هام میرم رو مختون ؟! :|||

بیا برو بمیر دیگه بهار اینقدرم مسخره بازی در نیار :||| اسکل :||||

پ.ن: اتو رو گذاشتم رو آخرین درجه که داغ بشه و رفتم حمام ، وقتی برگشتم موهامو خیس خیس اتو کردم !

سوختن .. جیس جیس میکردن ن میسوختن :))))) انقدر باحال بود :))))) دود بلند شده بود ازشون :))))

یَک بوی کله پاچه ای راه افتاده تو اتاق که نگو عصن :)))

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

تو که میری و من اینجا می مونم با چشای خیس ..

بگو این دروغ دوست داشتنیُ این بارم ..

میذونی دروغ دوست داشتنی چیه ..؟! 

اینه که چشمامو ببندم ، بازشون کنم ، یهو عزیز باشه .. اون نیاد ، من برم پیشش ..!

دستم لرزیده ، صدام میلرزه .. 

مهم نیست .. هیچی مهم نیست چون امروز تموم میشه :)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

ددابظ ..

امیدوارم بتونم سرِ تصمیمی که گرفتم وایسم ..

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

جگرم درد میکند بدجور ..

من درختی کلاغ بر دوشم، "خبرم" درد می کند بدجور!

ساقه تا شاخه ام پر از زخم است، تبرم درد می کند بدجور!

 

من کی ام جز نقابی از ابهام؟ درد بحران هویت دارم

یک اشاره بدون انگشتم، "اثرم" درد می کند بدجور!

 

جنگجویی نشسته بر خاکم، در قماری که هر دو می بازیم

پسرم روی دستم افتاده، "سپرم" درد می کند بد جور!

 

مثل قابیل بی قبیله شدم، بوی گندم گرفته دنیا را

بس که "حوّا" هوایی اش کرده، پدرم درد می کند بدجور!

 

هرچه کوه بزرگ می بینی، همگی روی دوش من هستند

عاشقی هم که قوز بالا قوز، کمرم درد می کند بدجور!

 

تو فقط صبر می کنی تجویز، من فقط صبر می کنم، یکریز

بس که دندان گذاشتم رویش، "جگرم" درد می کند بدجور!...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰