سرم درد میکنه ، میخوام ژلوفن نخورم :))) تشویقم کنید :)))
رفته بودم خونه ی دوستم ، همون که ۹ ساله باهاش دوستم ، کیک تولد خریده بود دختره ی روان پریش ، خودش کیک میوه ای دوست داره ولی واسه من شکلاتی خریده بود :) کلا علایق ما خلاف همه ، اصلا هم بهم شبیه نیستیم !
ولی خودش رو کشته بود که همه چیز اونطوری که من دوست دارم باشه :))) بی دغدغه خندیدم ، رقصیدم !
دیوونه بازی در آوردم ، دویدم ، سر مسائل مذهبی و حتی خودکشی بحث کردیم حتی !
رفتیم رو تخت مامانش اینا پریدیم :/ تقصیر خودش بود منو به حرفه ی کودکیم وسوسه کرد ! تخت رو بلند میکردیم میرفتیم رو تشک از تشک میومدیم بالا یهو میفتادیم پایین :))) انقد باحال بود :)))
ولی خیلی جیغ زد ، سرم پوکید ! امروز یه اقدام ناکام هم داشتم ، ولی نمردم :(
لپ م کبود شده بسکی گازم گرفته :/ وحشی ! میگه لپ ت مثل اتوبان میمیونه ، آدم وقتی گازش میگیره تموم نمیشه !
خب عزیز من الکی نیست که ! انقدر زیادن که نمیزاره چال لپم معلوم شه :)))
اینم کیک شه !