الان دلم فقط یه آدم میخواد ! مامانم اینا رفتن مهمونی .. من موندم اتاقمو مرتب کنم ..

مرتب کردنِ چی ؟! کشکِ چی ؟! تنها کاری که میکنم گریه کردنه ..! مثل بچه های کودن شدم ، هر چی میشه گریه میکنم !

چی شد ؟! کی این بلا رو سر من اورد که اینطوری اشک بریزم به حال خودم ؟! اسمش ضعفه ؟! اسمش بی عرضه بودنه ؟! اسمش چیه ؟! آره هر اسمی که داشته باشه من هستم .. 

اقا من کم آوردم ، خیلی هم کم آوردم .. دیگه درست نمیشه ، سه هفته ست قراره درست بشه .. من دیگه اون ادم قبلی نمیشم .. بهتره تظاهر نکنم .. بهتره خودم باشم ..

خودم باشم  ..

پ.ن: ببخشید صخره جان ، فردا که بهتر شدم قول میدم جواب کامنتات رو بدم ، شرمنده .. :(