یه چیزی تو وجودم درد میکنه ، خیلی بیشتر از درد پام که میتونم بگم امونم رو بریده ..
درد چیزه بدیه ، درد آشنا بودن بد تر ..
هزار بار گفتم چیه دیگه ، نیازی به بازگفتنش نیست ..
یه چیزی هست به اسم خود دلخوش کنی ..
مثل من که الان دارم جون میکنم و هزار بار چیزایی رو که خریدم زیر و رو میکنم بلکه خوشحال بشم ..
درد .. درد .. درد ..